معرفی یک کتاب؛ چیزی به تابستان نمانده
تاریخ انتشار
يکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۰۴
به گزارش عصر تعادل، داستـان «چیـزی به تابستان نمانده» نوشته بهاران بنیاحمدی روایت تودرتو اما خوشخوانی دارد و اثری غافلگیرکننده از نویسندهای است که روزنامهنگار و بازیگر است، اما در نخستین اثر داستانی خود، قامتش در مقام داستاننویس یک سروگردن بالاتر از بازیگران و هنرپیشههای دیگری است که در عرصه داستاننویسی قلمآزمایی کردهاند. «چیزی به تابستان نمانده» لحظاتی دارد که تو را در حالوهوای نویسنده نوستالژینویس محبوب «گلی ترقی» میبرد، اما برعکس او که آثار اخیرش ناامیدکننده است؛ درخشان است. کتاب قصه جمعوجوری دارد. نویسنده با دقت و استفاده بهجا از فرمی که در خدمت میگیرد، داستانش را درست تعریف میکند. داستان با احساسات سروکار دارد، اما به سمت احساسی شدن و احساسی کردن پیش نمیرود، همه اینها کنترل شده است و بیهیچ اضافهگویی همراه است. داستان حرفی برای گفتن دارد، اما این حرف را وقتی و جوری میزند که مخاطب احساس شعاری بودن نمیکند. داستان سرخوشی و منطقی دارد که مخاطب را تا پایان نگه میدارد، طوری که بخواهد دوباره آن را بخواند و منتظر کتابهای بعدی نویسنده باشد و امیدوار بماند که نویسنده مرعوب اثرش نشده باشد و نوشتن را ادامه بدهد و باز هم تجربه کند و خودش را تکرار نکند. امیدوارم این کتاب در لابهلای کتابهای چاپ شده در قفسههای کتابفروشی گم نشود. به زعم من این کتاب برای نسلی کتابخوان و نسلی که میخواهد کتاب خواندن را تازه شروع کند میتواند خواندنی باشد. «چیزی به تابستان نمانده» بهاران بنیاحمدی غافلگیرکننده است و خواندنی.
رمان با فلاشبکي بزرگ آغاز ميشود و فرمِ دفترچه خاطراتياش مخاطب را با روزگارِ دختري از طبقهي متوسط روبهرو ميکند که در حالِ بزرگ شدن است. پديدههاي اجتماعي هر کدام از اين دورهها و سالها به نحوي بر زبان، زيست و مسيرش تأثير گذاشتهاند. نوعي تاريخنگاري شخصي از سالهاي دهههاي هفتاد و هشتاد و چند سالِ نخست دههي نود... قهرمانِ بنياحمدي در تقابل با مادرش قرار دارد. مادري که اصولِ خودش را دارد و محافظهکارتر از دختر است. قصهي دو زن که هر کدام جنسي از تنهايي را تجربه ميکنند و منتظرِ فرصتياند تا سرنوشتشان را رقم بزنند. اين ميان مخاطب بنياحمدي با انواع اتفاقها روبهرو ميشود که مسيرِ اين شخصيتها را تغيير ميدهند.
رمان با فلاشبکي بزرگ آغاز ميشود و فرمِ دفترچه خاطراتياش مخاطب را با روزگارِ دختري از طبقهي متوسط روبهرو ميکند که در حالِ بزرگ شدن است. پديدههاي اجتماعي هر کدام از اين دورهها و سالها به نحوي بر زبان، زيست و مسيرش تأثير گذاشتهاند. نوعي تاريخنگاري شخصي از سالهاي دهههاي هفتاد و هشتاد و چند سالِ نخست دههي نود... قهرمانِ بنياحمدي در تقابل با مادرش قرار دارد. مادري که اصولِ خودش را دارد و محافظهکارتر از دختر است. قصهي دو زن که هر کدام جنسي از تنهايي را تجربه ميکنند و منتظرِ فرصتياند تا سرنوشتشان را رقم بزنند. اين ميان مخاطب بنياحمدي با انواع اتفاقها روبهرو ميشود که مسيرِ اين شخصيتها را تغيير ميدهند.