۰
یادداشتی از دکتر علیرضا ملائی توانی

طالقانی و قیام 15 خرداد

تاریخ انتشار
شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۳۴
طالقانی و قیام 15 خرداد
دکتر علیرضا ملائی توانی
عصرتعادل:آیت‌الله طالقانی یکی از چهره‌های اثرگذار در روند مبارزات سیاسی سال‌های نخستین دهه 1340 شمسی است که بررسی و تحلیل نقش و مواضع او در این دوران به روشن شدن فصلی از تاریخ مبارزات سیاسی ایران نیز مدد می‌رساند. به همین خاطر، مساله اصلی نوشتار حاضر این است که طالقانی در برابر تحولات بحث‌برانگیز کشور در آغاز دهه 1340 مانند لایحۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی و نیز طرح موسوم به انقلاب سفید چه مواضعی اتخاذ کرد؟ و حکومت وقت با او چگونه رفتار نمود؟ برای این منظور نگارنده کوشیده است با روش توصیفی – تبیینی، پاره‌ای از مواضع، تلاش‌ها و نگرش‌های طالقانی را در رخدادهای منتهی به قیام 15 خرداد 1342 هم به عنوان یک فعال سیاسی – مذهبی مستقل و هم به عنوان یکی از رهبران نهضت آزادی بررسی کند.
مهمترین فعالیت طالقانی پس از رحلت آیت الله بروجردی مشارکت در انتشار کتاب ارزشمند «مرجعیت و روحانیت» در غیاب یک مرجع تام بود که با نگارش مقاله‌ای از ضرورت شورا در امر فتوا و مرجعیت دفاع کرد. در عرصۀ سیاسی نیز مهمترین فعالیت او در آغاز دهه 1340 حضورش در مراسم سالگشت شهدای 30 تیر 1330 بود که به پیشنهاد جبهه ملی در ابن بابویه تهران برگزار شد. طالقانی به همۀ هواداران نهضت آزادی تأکید کرد که در این مراسم مشارکت فعال داشته باشند.
طالقانی و بستر سازی قیام 15 خرداد در تهران
در فضائی که اعلامیه های تندوتیز در باره اقدام خشونت-بار حکومت از سوی روحانیان و دیگر معترضان حکومت انتشار می‌یافت، محرم / خرداد 1342 از راه رسید و مرحله تازه‌ای از مخالفت‌ها و مقاومت‌ها آغاز شد. دولت که این امر را پیش‌بینی کرده بود از قبل هشدار داد که اگر انقلاب ما حتی با ریختن خون بیگناهان همراه شود از آن گریزی نیست.
در این فضا در کمال تعجب طالقانی از زندان رهائی یافت. او که از سوم بهمن 1341 تا چهارم خرداد 1342 / اول محرم را در زندان سپری کرده بود دوباره به صحنه بازگشت و فعالیت‌های سیاسی خود را سرگرفت. او با آگاهی از آنچه در غیاب وی گذشته بود خود را برای تداوم حرکت‌های مبارزاتی آماده ساخت. به همین خاطر نقش فعالانه‌ای در رخداهای منتهی به 15 خرداد در تهران ایفا کرد که گزارش‌های ساواک نیز مؤید این امر است.
طالقانی پس از آزادی از زندان به بازسازی نیروهای پراکنده نهضت آزادی همت گماشت. یک روز پس از آزادی یعنی روز پنجم خرداد در پایگاه خود - مسجد هدایت - در مراسمی که به مناسبت آزادی او از زندان تشکیل شده بود سخنرانی کرد. در این نشست که حدود 400 نفر حضور داشتند او آشکارا به انتقاد از حکومت پرداخت و چون مصادف با ماه محرم بود گفت، کربلای واقعی این جاست که بی‌جهت مردم را به زندان می‌اندازند و ایرانیان را چنان در تنگنا انداخته‌اند که نمی‌توانند دیدگاه‌های خود را با یکدیگر در میان بگذارند. در این همچنین مراسم مرتضی مطهری و ابراهیم آیتی نیز حضور داشتند.
در همین روز طالقانی با برخی از افراد جبهه ملی نیز دیدار کرد و روز ششم خرداد رهسپار قم شد و در دیدار با برخی از علمای قم آن‌ها را برای شرکت در نشست روز هفتم خرداد به تهران دعوت کرد.  از این نشست هیچ گزارشی در دست نیست. اما شب هشتم خرداد طالقانی در منزل خود با بازماندگان نهضت آزادی به تبادل نظر پرداخت. مأموران ساواک که به استراق سمع این نشست پرداختند می‌نویسند، آقای شمس الدین امیراعلائی با عصبانیت و با صدای بلند می‌گفت باید مردم را به خیابان بکشانیم، حکومت هرکاری می‌خواهد بکند حتی اگر عده‌ای را کشت این کشته شدن آرزوی ماست. اما صدرحاج سیدجوادی گفت وضع خراب است و از همه هیأت‌های عزاداری تعهد گرفته اند که مجالس عزاداری را آرام و بی‌سروصدا برگزار کنند. اما چون طالقانی آرام سخن می‌گفت گزارشگر ساواک نتوانست واکنش وی را منعکس کند. 
افزون بر این، طالقانی شبهای محرم ضمن برپائی عزاداری در مسجد هدایت، به ایراد سخن پرداخت که با استقبال گسترده مخاطبانش همراه بود وی در همه این سخنرانی‌ها ضمن گریزی به مسائل جاری کشور می‌زد و بیان خاطرات چند ماهه خود در زندان می‌پرداخت.  به هرتقدیر تلاش و تکاپوی طالقانی در دهه نخستین محرم (چهارم تا سیزدهم خرداد) شدت گرفت. به گزارش ساواک: «این روزها منزل آقای سید محمود طالقانی  واقع در امیریه کویه قلعه وزیر، فعالیت بسیار شدیدی وجود دارد. همه شب افرادی به آن‌جا رفت و آمد می‌نمایند که عده‌ای هم با قم تماس دارند. ضمناً رابط¬های متعددی از طرف آقای خمینی به منزل آقای طالقانی رفت و آمد دارند و ستاد عملیات آخوندها و مخالفین منزل آقای طالقانی است. از طرفی عده‌ای از کارمندان دولت و بازاریان تهران نیز به خانۀ آقای طالقانی رفت و آمد می‌نمایند.»
اما آخرین خطابه وی قبل از جنبش 15 خرداد روز سیزدهم خرداد مصادف با عصر عاشورا و تقریباً همزمان با سخنرانی مشهور آیت الله خمینی در قم ایراد شد. تمام فضای مسجد و حیاط و مقبره‌های مسجد هدایت مملو از جمعیت بود. وی در این سخنرانی متأثر از فضای سیاسی موجود، از زیر پا نهادن قانون اساسی و برخورد با دین و روحانیت و برنامه‌های جاری حکومت انتقاد کرد و از وظایف ملت مسلمان سخن گفت و در پایان بار دیگر تأکید کرد اول به مردان آزادی بدهید که بتوانند بدون واهمه سخن بگویند سپس در اندیشۀ آزادی زنان باشید. او گفت دیگر از زندان ترسی ندارد. دیگران هم نباید از زندان واهمه داشته باشند باید مانند حسین (ع) تن به ذلت نداد و تسلیم حکومت نشد. او در دعای پایانی گفت : «خدایا شر این حکومت را از سر ما کوتاه بفرما».
طالقانی افزون بر سخنرانی‌های مسجد هدایت و روشنگری در میان مخاطبان خود و نیز سازماندهی حرکت از هم گسیختۀ نهضت آزادی، به انتشار اعلامیه‌های تند مبادرت ورزید که یکی از شجاعانه‌ترین اقدام‌ها در این عرصه بود. در صدر یکی از این اعلامیه با استناد به حدیثی از پیامبر چنین آمده بود: «هرکس رأی سلطان ستمگر را بپذیرد، عهد با خدا و رسول او را شکسته است.» در این اعلامیه همچنین از نظامیان خواسته شده بود که علیه یزیدیان زمان بپاخیزند. نظر به متن تندروانه این اعلامیه بود که به سند جرم طالقانی تبدیل شد. دولت نیز به استناد همین اعلامیه، نهضت آزادی را حرکتی برانداز و ضدحکومت شناخت که هدفش ایجاد دگرگونی های عمیق، تند و ساختاری همگام با حرکت جاری اسلامی در متن جامه بود.
دومین اقدام بزرگ و پرخطر طالقانی در آستانۀ قیام 15 خرداد برپائی یک اجتماع اعتراضی از هواداران نهضت آزادی و مخالفان سیاست‌های جاری حکومت در تهران بود. وی به همت اعضای نهضت آزادی یک گردهم‌آیی بزرگ در روز 13 خرداد 1342 در مسجد حاج ابوالفتح در میدان سابق شاه سازمان داد. در این اجتماع هزاران نفر شرکت داشتند که سرانجام با هدایت طالقانی به یک راهپیمائی اعتراض‌آمیز تبدیل شد. معترضان از میدان شاه به سوی بهارستان به راه افتادند و در مسیر راهپیمائی، افزون بر عزاداری‌های معمول محرم، شعارهای سیاسی در نقد برنامه های دولت سر دادند.
به گزارش ساواک ساعت 4 بعدازظهر روز 13 خرداد  تظاهرکنندگان به سوی مسجد اسلامبول رفتند و در بسته مسجد را به زور باز کردند و وارد آن شدند و به سود آیت الله خمینی شعار دادند. اما درب مسجد توسط نیروهای انتظامی بسته شد. قرار بود طالقانی همان شب در این مسجد سخنرانی کند مه از آن جلوگیری شد.
در این راهپیمائی تصویرهائی از آیت الله خمینی و شعارهای سیاسی در نقی انقلاب سفید حمل می‌شد و در مسیر راه دسته‌هائی از مردم و نیز چندین دسته و هیأت عزاداری به آن پیوستند. بدین ترتیب یک کاروان بزرگ شکل گرفت که از طریق خیابان فردوسی و ولیعصر به سوی کاخ مرمر سرازیر و از همان مسیر به سوی مجلس سنا و سرانجام بازار تهران روانه شد و در بازار تهران این اجتماع سیاسی و مذهبی که هم صبغۀ عزاداری و هم صبغۀ سیاسی و اعتراضی داشت پایان یافت.
15 خرداد و پس از آن
هرچند دولت به علت آمیختگی این گردهم‌آیی با عزاداری حسینی نتوانست مانع از برگزاری آن شود. اما روز بعد یعنی 14 خرداد 1342 ساواک و نیروهای دولتی در مسجد هدایت به عنوان پایگاه سیاسی و تبلیغی طالقانی مستقر شدند و به جای طالقانی به اجرای برنامه‌های خاص خود پرداختند. اما طالقانی که توسط عوامل خود زودتر در جریان این برنامه قرار گرفته بود از حضور در مسجد هدایت خودداری ورزید و به خادم مسجد دستور داد در مسجد را ببندد. اما ساوک با فشار و تهدید در مسجد را گشود و تجمع مخالفان را پراکنده ساخت که طی آن جمعی بازداشت شدند.
بدین ترتیب، طالقانی پس از راهپیمائی بزرگ روز 13 خرداد تحت تعقیب قرار گرفت و دریافت که دستگری و بازداشت او نزدیک است از این رو از تهران گریخت و در رخدادهای 15 خرداد در تهران حضور نداشت.
واقعیت این است که طالقانی چه به عنوان یک چهره مستقل و چه به عنوان یکی از رهبران نهضت آزادی در برگزاری تجمعات و اعتراضات و انتشار اعلامیه‌ها به یک شخصیت محوری تبدیل شده بود. از این رو دولت می‌کوشید تا با تشکیل یک پرونده قطور امنیتی وی را گرفتار سازد و به کمک آن نهضت آزادی را متلاشی سازد. به همین خاطر آزادی او از زندان یک اقدام حساب شده بود تا اسناد و مدارک فراوانی علیه وی وی جریانهای سیاسی مرتبط با او تهیه شود.
ساواک پس از مطالعات گسترده جوانی کم‌تجربه به نام پرویز عدالت‌منش، خواهرزاده آیت‌الله طالقانی و از هواداران نهضت آزادی و جبهه ملی را زیر نظر گرفت. او کسی بود که اعلامیه‌های نهضت آزادی و جبهه ملی را  از طریق یکی از کارمندان گمرک مهرآباد – که بعدها مشخص شد از مأموران ساواک است - به شیراز می‌فرستاد. وی با آلت دست قرار دادن پرویز عدالت‌منش و علیرضا دستغیب (عامل دیگر ساواک) و ارسال مکاتبات آنها از تهران به شیراز و به واسطۀ پیوندی که میان نامبردگان هم از طریق رابطۀ دوستی و هم پیوند نسبی با ابوالحسن طالقانی (یکی از فرزندان طالقانی) وجود داشت نقشۀ را به مرحلۀ حساس رساند. یعنی روز چهارم خرداد که طالقانی از زندان آزاد شد، پرویز عدالت‌منش پس از دیدار با ایشان، از لابه‌لای نوشته‌ها و اوراق ایشان به اعلامیه‌ای دست یافت که پیشتر خطاب به طالقانی نوشته شده بود و در آن ضمن تذکر به افسران ارتش از آنها خواسته شده بود از ارتکاب به اعمال خلاف قانون و عدالت به ویژه دشمنی با مردم برحذر باشند. از آن جا که طالقانی از این اعلامیه رونوشتی به خط خود تهیه کرده بود و اصلش را به یاران دیگرش بازگردانده بود، پرویز عدالت‌منش بدون اطلاع طالقانی این اعلامیه‌ها را به شیراز ارسال نمود و در آن‌جا تکثیر و دوباره برای عدالت منش فرستاده شد تا بین افسران توزیع شود. بدین سان ساواک به مهمترین مدرک جهت به ثمر رساندن توطئه از پیش طراحی شده دست یافت.
در همین زمان توطئه خطرناکتری نیز به وقوع پیوست: ساواک مقادیری مواد منفجره در خانه طالقانی جاسازی کرد و شب چهاردهم خرداد از کشف مواد منفجره در خانه آیثت الله خبر داد و ادعا کرد این مواد قرار بوده تا در محل خوابگاه شاه در کاخ سعدآباد مورد استفاده قرار گیرد. طاهراً برای پیشبرد این طرح، دستغیب و احمدی دو تن از مأموران امنیتی ساواک که عدالت‌منش بدون آشنائی با سابقۀ آنها به آنها دست دوستی داده بود با فریفتن وی و با استفاده از فرصت ناشی از عدم حضور طالقانی در منزلش – وی را متقاعد می‌سازند تا مواد منفجره پس از جاسازی در یک محل امن یعنی خانه طالقانی، در فرصت مقتضی برای انجام عملیات تخریبی علیه تاسیسات دولتی مورد استفاده قرار گیرد. عدالت‌منش به این امر تن داد و در نتیجه این توطئه خطرناک شکل گرفت. اما طالقانی که احتمال هر نوع حادثه را می‌داد برای پرهیز از خطرهای احتمالی و خودداری از دید و بازدیدهای معمولی کمتر در خانه خود اقامت داشت و بیشتر در خانه بستگانش بیتوته می‌کرد. اما به محض آگاهی از توطئه مذکور نه تنها به مسجد هدایت نرفت و به خادم دستور داد در مسجد را ببندد بلکه از ورود به خانه خود نیز خوداری کرد. هرچند با فشار مأموران ساواک در مسجد هدایت گشوده شد اما طالقانی همان شب 14 خرداد به سرعت از تهران خارج شد و در خانه یکی از اشنایانش واقع در روستای جوارده لواسان واقع در دو فرسخی بومهن سکنی گزید و به کار معمول و متعارف خود یعنی تفسیر قرآن پرداخت.
بدین ترتیب طالقانی در روز قیام 15 خرداد برغم نقش فعالی که در بسترسازی این رخداد ایفا کرد در تهران حضور نداشت و به همین خاطر از چنگ ساواک و بازداشت و زندان موقتاً گریخت. این تصمیم درست زمانی اتخاذ شد که هم خطر ورود او به محفل دولتی‌ها در مسجد هدایت پایان گرفت و هم خطر اتهام کشف مواد منفجره خنثی شد و هم او از بازداشت گریخت و در نتیجه برنامه‌های دولت و ساواک را به هم ریخت. زیرا کشف مواد منفجر در خانه‌ای که وی در آن حضور نداشت دلیل محکمه پسند نداشت. این مقدمات نشان می‌دهد که طالقانی احتمالاً در ردیف یکی از گردانندگان حرکت‌های اعتراضی کشور در قیام منتهی به 15 خرداد می‌بایست همزمان با آیت الله خمینی و محلاتی و قمی دستگیر شود.
بنابراین روشن است که آزادی طالقانی در حالی که یارانش همچنان در زندان بودند نشانگر حرکت آگاهانه رژیم برای ایجاد پرونده‌ای سنگین برای وی به جرم مبارزۀ مسلحانه و نگهداری دینامیت بود تا وی را به حبس ابد گرفتار سازند و بدین ترتیب او را برای همیشه مهار کرده باشند. 
هرچند طالقانی موقتاً از چنگ مأموران امنیتی رژیم گریخت اما این مخفی شدن او چندان دوام نیاورد و او در پنجم تیر ماه 1342 درست یک ماه و یک روز پس از آزادی‌اش مجدداً باز داشت شد. در این روز یک کامیون نظامی و یک اتوبوس حامل مأموران و افسران امنیتی به مخفی‌گاه او ریخته و او را به اداره ساواک و از آن جا به مقر لشکر دوم زرهی انتقال دادند. وی پس از بازجوئی‌های اولیه در آن جا زندانی شد. سپس به زندان عشرت آباد و پس از سه روز بازجوئی روز هشتم تیر به بند دوم زندان قصر انتقال یافت.
اتهام‌های طالقانی
بر پایۀ گزارش ساواک، طالقانی آموزگار مدرسه سپهسالار و امام جماعت مسجد هدایت، به تهیه و تنظیم و نشر اعلامیه به منظور تحریک قوای نظامی و انتظامی به سرپیچی از اوامر رؤسای خود و همچنین اهانت به مقام‌های عالی کشور در ششم تیر ماه 1342 طبق ماده 5 فرمانداری نظامی تهران بازداشت شد. در این گزارش با اشاره به پیشینۀ طالقانی و همکاران او در باره وی چنین اعلام نظر شده بود:
نخست، در 16 خرداد طالقانی پیش‌نویس یک اعلامیه خطاب به سربازان و افسران را شخصاً تهیه نموده و جهت چاپ به پرویز عدالتمنش – خواهرزاده خود – می‌دهد. دوم، طالقانی پیش‌نویس اعلامیه‌ای زیر عنوان «خطبۀ سیدالشهدا علیه السلام» را تهیه و انتشار داده است. اما اکنون از اعتراف به این نکته که آن را جهت انتشار به چه کسی داده است خوداری می‌کند. به نظر می‌رسد نامبرده برای تحریک مردم علیه حکومت مشروطه ایران اصل خطبه را تحریف کرده است تا منظور سیاسی خود را ابراز دارد. او همچنین افزون بر استنکاف از اظهار حقایق می‌کوشد مأمورین تحقیق را از نحوۀ درست بازجوئی بازدارد. زیرا پیوسته درصدد افترا زدن به مأمورین جهت متوقف نمودن تحقیقات یا منحرف ساختن آن‌هاست.
در قسمتی از این خطبه چنین آمده بود: «کسانی که سلطان ستمگر را بنگرند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان پروردگار را شکسته است و برخلاف سنت پیامبر عمل می‌کند و از گناه و ستم و تجاوز نسبت به اجتماع خودداری نمی‌کند و با این حال بر او نمی‌خروشند و عملاً رژیم او را تغییر نمی‌دهند و از خودکامگی برکنارش نمی‌دارند، بر خداوند است که آنان را نیز چون او شکنجه کند و در آن ژرفنای بی‌فرجامی که آن ستمگر را در می‌افکند آنان را نیز افکند ... سربازان و افسران مسلمان از مراجع دینی خود پشتیبانی کنید. خود را قربانی شاه خائن و بی دین نکنید.»
این اعلامیه که آشکارا نظامیان کشور را به نافرمانی و قیام مسلحانه فرا می‌خواند به همراه اعلامیه دیگری موسوم به «دیکتاتور خون می‌ریزد» که در 19 خرداد 1342 انتشار یافت، پرونده طالقانی و نهضت آزادی را بیش از پیش سنگین کرد. آشکار است که ساواک قصد داشت، نقش طالقانی و نهضت آزادی را در بروز ناآرامی‌های کشور و رخدادهای منتهی به قیام 15 خرداد در سراسر کشور و نیز ایجاد شورش در فارس و اجتماعات مردم شیراز به عنوان محرک بشناساند. البته پرویز عدالت‌منش که او نیز در زیر شکنجه‌های ساواک که از او خواسته بودند بنویسد که این اعلامیه‌ها را طالقانی شخصاً به او داده تا به شیراز بفرستد، خوداری ورزید و همه شکنجه‌های سهمگین را تحمل کرد و هرگز به آن چه ساواک در نظر داشت تن نداد.
× رئیس پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
 
 
کد مطلب : ۷۶۶۲۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.