تحلیلی بر ریاست علی لاریجانی بر مجلس دهم
اصول گرایان حواسشان به چه چیزی نیست؟!
درباره بالقوگی های اصلاح طلبانه مرد اصول گرا
تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۲۳
عصر تعادل ـ آیت وکیلیان: گزاره «چرا لاریجانی بهتر از عارف است؟» در ماههای منتهی به آغاز کار پارلمان دهم و انتخاب کرسي رياست آن، مرتباً در ميان سياسيون و تحليلگران مورد مداقه و ارزيابي قرار گرفت.
باتوجه به موفقیت دور از انتظاری که اصلاحطلبان توانستند تحت عنوان «ائتلاف امید» در تهران و برخی از حوزههای انتخابیه مهم دیگرـ با وجود رد صلاحيتهاي گسترده ـ کسب کنند، موضوع ریاست «محمدرضا عارف» در مجلس دهم برای طیف متکثري از اصلاحطلبان به صورتي جدي دنبال ميشد. پيروزي نسبي اصلاحطلبان در انتخابات، آنها را به اين صرافت واداشت که موضوع کرسي رياست را در دستور کار تشکيلاتي و حزبي خود قرار دهند. در اينجا با اين پرسش معنادار مواجه ميشويم که، آيا اصولاً تقابل عارف با لاريجاني، در ترم سياسي و معادلات کنوني منطقي بود؟ پاسخ به اين پرسش بنيادين در واقع تحليلي از فضاي رسمي و غير رسمي ميدان سياست است که اکنون به دست ميدهيم.
ضرورت فهم يک خطاي استراژيک
تفسیر مطلقگرا از پيروزي اردوگاه اصلاحطلبان در تهران ـ پايتخت سياسي ايران ـ که در واقع محل اجماع و مأواي ژنرالهاي اصولگرا بود، در آغاز راه يک خطاي راهبردي بود. اصولاً نميتوانست ارتباط وثيقي بين پيروزي اصلاحطلبان در تهران و برخي حوزههاي مهم در استانها و شهرستانها و نشستن عارف بر کرسي رياست اين دوره پارلمان باشد. برآورد اشتباه از نقطهاي آغاز شد که اردوگاه اصلاحطلبی فکر ميکرد تصرف تعداد زيادي از کرسيهاي سبز پارلمان، فرايند قدرت براي تصاحب کرسي رياست را تسهيل ميکند؛ اما به واقع مسئله جاي ديگري بود.
پرواضح است که در بحث درون گفتماني و تشکيلاتي اصلاحطلبان، علي لاریجانی درمقایسه با محمدرضا عارف را نميتوان اصلاحطلب دانست؛ اصولاً مورد لاريجاني به لحاظ تيپ فکري و انديشگي، چيزي غير جز اصلاح طلبی از آن مستفاد ميشود و الزامات فکري ـ سياسي او ناظر بر حفظ وضعيت موجود در هر وضعيت ممکن است. اما مسئله اساسي و راهبردي اينجاست که حتي اگر در وضعيت کنوني تعداد نمايندگاني که از درون ليست اميد راهي بهارستان شدند، از تعداد نمايندگاني که منتسب به اردوگاه اصولگرايي هستند، بيشتر ميبود، باز هم تقابل عارف با لاريجاني، «خلاف آمد عادت» فرايند و چرخش قدرت در ساختار کنوني است. براي تبيين و تحليل ادله فوق ميتوان فرضيههاي ذيل را مورد مداقه قرار داد و در نهايت از آن تحليلي مبنايي ارائه داد:
عمده مبحثي که در ماههاي منتهي به انتخابات 7 اسفند و حتي تا قبل از برگزاري انتخاب کرسي رياست، برخي از تئوريسينها و تحليلگران سياسي اصلاحطلب مطرح ميکردند، اين بود که با انتخاب عارف به کرسي رياست چه اتفاقي رخ ميداد و يا معادلات و مناسبات سياسي حاکم بر پارلمان چگونه فرايندي خواهد داشت؟
گسست از پروژه ائتلاف
استراتژي «ائتلاف» وجه بارز بين طيف تحولخواه با بدنه اصولگرايان معتدل و نماد مرزبندي سياسي با تندروها محسوب ميشد. ائتلافي که در جريان انتخابات رياست جمهوري 92 توانست با اجماع عقيدتي ـ سياسي بين معتدلها و اصلاحطلبان يک پيروزي تاريخي را رقم بزند و علاوه بر آن، پاياني بر سيطره تندروي و استيلاي هژمونيک راديکاليسم سياسي بر کشور بود. راهبرد ائتلاف در جريان انتخابات اخير باز هم نتيجه داد؛ خانهنشيني ژنرالهاي جريان اصولگرا ـ که هر کدام از آنها لابيمن مناسبات و معادلات درون پارلمان بودند ـ و از سوي ديگر، انزواي سياسي و خلع يد تندروها از مهمترين مرکز قانونگذاري کشور (مجلس دهم)، از جمله دستاورد بزرگ راهبرد ائتلاف در شرايط دشوار کنوني بود.
تفسیر وارونه از مستقلها و ژلهایها
از همان ابتدا مشخص بود که اکثریت نمایندگانی که منتسب به طیف «مستقلین» هستند و همچنین ژلهایها ـ نمایندگانی که بین این فراکسیون و آن فراکسیون در رفت و آمد خواهند بود ـ جانب لاریجانی را میگیرند. این جانبداری البته نه به دلیل جاذبه سیاسی لاریجانی بلکه به دلیل تشتت آراء اردوگاه اصلاحطلبی در مورد ریاست عارف بود. از سوی دیگر، دو جناح دولت و اصولگرایان از برخی جهات دست بالایی را در تغییر دادن نگاه نیروهای میانه به سوی خود داشتند و با توجه به ترکیب نزدیک نیروها به یکدیگر و بیثباتی و یا حداقل ناشناخته بودن مواضع افراد، پذیرش ریسک برای ورود به رقابت جهت کسب کرسی ریاست عاقلانه نبود و با از دست دادن این کرسی، اردوگاه اصلاحطلبان دچار عوارض سویی خواهند شد.
اثرات روانی ـ سیاسی رئیس نشدن عارف
شکست ناشی از کسب کرسی ریاست، میتواند بخشی از دستاوردهای عینی و روانی سیاسی 7 اسفند و 10 اردیبهشت را از میان ببرد و روحیه مضاعفی را در اردوگاه جناح مقابل ایجاد کند. از همه مهمتر با توجه به ادبیات حزبی و سیاسی اصولگرایان، میتوان اینگونه برآورد کرد که در نگاه آنها مظهر برنده شدن در انتخابات، در ریاست مجلس متجلی خواهد شد؛ در نهایت، اتفاق افتاده در جهت اثبات ادعای آنان استوار خواهد شد. این امکان نیز دور از دسترس نیست که تشتت و پراکندگی نزد اصلاحطلبان رخ دهد و آنان را به خطر انشعاب درون گروهی نزدیک کند و رهبری فراکسیون آنان را که تا قبل از انتخاب کرسی ریاست از هیبت خاصی برخوردار بود، تضعیف کند. این کار اثر روانی بدی بر جامعه نیز خواهد گذاشت و برای آغاز فعالیت مجلس مفید نخواهد بود.
در انتخابات ریاستجمهوری 92 بدون هیچ محاسبه سیاسی، اعتدالیون و شخص حسن روحانی مدیون اردوگاه اصلاحطلبی و ایثار سیاسی عارف شدند. اما در اینجا کار سرشت دیگری پیدا کرد؛ رسیدن نامزد اصولگرایان به کرسی ریاست، بدون منت و همراهی اصلاحطلبان صورت گرفت و آنان را از موقعیت مدیونی اصلاحطلبان خارج کرد. این خطر نیز وجود دارد که اتحاد و وفاق دوبارهای میان جریان تندرو با میانهروهای اصولگرا ایجاد شود. اتحادی که در حال حاضر و طی چند سال گذشته به شکاف انجامیده بود و این شکاف بدون تردید، تمامی دستاوردهای سیاسی آن شریان خونی به رگهای جریان اصلاحطلبی ایران تا قبل از این رویداد تلخ بود.
پيمان نانوشته لاريجاني ـ روحاني
تداوم ریاست لاریجانی بر پارلمان دهم البته میتواند منشأ اثرات خیر برای بازی باشد که قرار است سال آینده در انتخابات ریاست جمهوری نمایش داده شود. در نگاه «بلومبرگ » به انتخابات ریاست مجلس هم همين تحليل ديده ميشود: «لاریجانی مردی است که راه را برای پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 96 هموار می کند.» بلومبرگ در گزارش تحلیلی خود آورده که، «علی لاریجانی، از قانون گذاران با نفوذ که از حامیان توافق هسته ای با قدرت های جهان بود، برای بار سوم به ریاست مجلس ایران رسید، و در جایگاهی تاثیرگذار قرار گرفت تا چنان که به نظر می رسد به روحانی در جذب سرمایه گذاری کمک کند.» اين رسانه آلماني زبان در تحليلي به تداوم رياست لاريجاني در پارلمان دهم پرداخته و نوشته است: «لاریجانی، اصولگرای عملگرایی که به روحانی کمک کرد با وجود مجلسی متخاصم برابر توافق هسته ای، آن را به سرانجام برساند، او با کسب 173 رای از 281 رای توانست جایگاه خود در ریاست مجلس را حفظ کند. تنها رقیب لاریجانی، محمدرضا عارف، 103 رای به دست آورد.
به گفته یک تحلیلگر ارشد حوزه ایران، انتخاب مجدد لاریجانی میتواند با همراهی با دولت روحانی رشد اقتصادی ایران را با ورود میلیاردها دلار سرمایه گذاری خارجی به شدت بالا ببرد، و از سوی دیگر زمینه را برای انتخاب مجدد روحانی در دور بعدی ریاست جمهوری فراهم کند. وی گفته که: «او رابطه کاری خوبی با رئیس جمهور دارد، و حمایت بی اندازه ای از توافق هسته ای داشت. او فرصت بهتری برای کمک به دولت در ایجاد اجماع نظر میان طیف ها و لابی های مختلف دارد.» در ادامه گزارش آمده که، «مجلس اخیر که روز شنبه آغاز به کار کرد، میانه رو ترین مجلس از سال 2008 است که لاریجانی به ریاست آن رسید. ائتلافی از اصطلاح طلبان طرفدار روحانی و عملگرا ها به ناکام ماندن تندروهای منتقد توافق هسته ای در کسب کرسی مجلس در انتخابات 26 فوریه کمک شایانی کرد.»
در پیدا و پنهان سیاست انتخاب لاریجانی یک مسئله را نباید مفغول داشت؛ حمایتهای حسن روحانی (دولتیها) از ریاست لاریجانی اگر چه در کوتاه مدت شاید مورد غضب اردوگاه اصلاحطلبی قرار گیرد، اما سال آینده و با حمایت آقای رئیس پارلمان دهم، خواب آشفته اصولگرایان را آشفتهتر سازد. آن زمان است که اصولگرایان از خواب غفلت بیدار میشوند و با انتخاب دوباره روحانی، این فهم را خواهند داشت که امروز اچیزی را برداشت می کنند که دیروز کاشتهاند.
باتوجه به موفقیت دور از انتظاری که اصلاحطلبان توانستند تحت عنوان «ائتلاف امید» در تهران و برخی از حوزههای انتخابیه مهم دیگرـ با وجود رد صلاحيتهاي گسترده ـ کسب کنند، موضوع ریاست «محمدرضا عارف» در مجلس دهم برای طیف متکثري از اصلاحطلبان به صورتي جدي دنبال ميشد. پيروزي نسبي اصلاحطلبان در انتخابات، آنها را به اين صرافت واداشت که موضوع کرسي رياست را در دستور کار تشکيلاتي و حزبي خود قرار دهند. در اينجا با اين پرسش معنادار مواجه ميشويم که، آيا اصولاً تقابل عارف با لاريجاني، در ترم سياسي و معادلات کنوني منطقي بود؟ پاسخ به اين پرسش بنيادين در واقع تحليلي از فضاي رسمي و غير رسمي ميدان سياست است که اکنون به دست ميدهيم.
ضرورت فهم يک خطاي استراژيک
تفسیر مطلقگرا از پيروزي اردوگاه اصلاحطلبان در تهران ـ پايتخت سياسي ايران ـ که در واقع محل اجماع و مأواي ژنرالهاي اصولگرا بود، در آغاز راه يک خطاي راهبردي بود. اصولاً نميتوانست ارتباط وثيقي بين پيروزي اصلاحطلبان در تهران و برخي حوزههاي مهم در استانها و شهرستانها و نشستن عارف بر کرسي رياست اين دوره پارلمان باشد. برآورد اشتباه از نقطهاي آغاز شد که اردوگاه اصلاحطلبی فکر ميکرد تصرف تعداد زيادي از کرسيهاي سبز پارلمان، فرايند قدرت براي تصاحب کرسي رياست را تسهيل ميکند؛ اما به واقع مسئله جاي ديگري بود.
پرواضح است که در بحث درون گفتماني و تشکيلاتي اصلاحطلبان، علي لاریجانی درمقایسه با محمدرضا عارف را نميتوان اصلاحطلب دانست؛ اصولاً مورد لاريجاني به لحاظ تيپ فکري و انديشگي، چيزي غير جز اصلاح طلبی از آن مستفاد ميشود و الزامات فکري ـ سياسي او ناظر بر حفظ وضعيت موجود در هر وضعيت ممکن است. اما مسئله اساسي و راهبردي اينجاست که حتي اگر در وضعيت کنوني تعداد نمايندگاني که از درون ليست اميد راهي بهارستان شدند، از تعداد نمايندگاني که منتسب به اردوگاه اصولگرايي هستند، بيشتر ميبود، باز هم تقابل عارف با لاريجاني، «خلاف آمد عادت» فرايند و چرخش قدرت در ساختار کنوني است. براي تبيين و تحليل ادله فوق ميتوان فرضيههاي ذيل را مورد مداقه قرار داد و در نهايت از آن تحليلي مبنايي ارائه داد:
عمده مبحثي که در ماههاي منتهي به انتخابات 7 اسفند و حتي تا قبل از برگزاري انتخاب کرسي رياست، برخي از تئوريسينها و تحليلگران سياسي اصلاحطلب مطرح ميکردند، اين بود که با انتخاب عارف به کرسي رياست چه اتفاقي رخ ميداد و يا معادلات و مناسبات سياسي حاکم بر پارلمان چگونه فرايندي خواهد داشت؟
گسست از پروژه ائتلاف
استراتژي «ائتلاف» وجه بارز بين طيف تحولخواه با بدنه اصولگرايان معتدل و نماد مرزبندي سياسي با تندروها محسوب ميشد. ائتلافي که در جريان انتخابات رياست جمهوري 92 توانست با اجماع عقيدتي ـ سياسي بين معتدلها و اصلاحطلبان يک پيروزي تاريخي را رقم بزند و علاوه بر آن، پاياني بر سيطره تندروي و استيلاي هژمونيک راديکاليسم سياسي بر کشور بود. راهبرد ائتلاف در جريان انتخابات اخير باز هم نتيجه داد؛ خانهنشيني ژنرالهاي جريان اصولگرا ـ که هر کدام از آنها لابيمن مناسبات و معادلات درون پارلمان بودند ـ و از سوي ديگر، انزواي سياسي و خلع يد تندروها از مهمترين مرکز قانونگذاري کشور (مجلس دهم)، از جمله دستاورد بزرگ راهبرد ائتلاف در شرايط دشوار کنوني بود.
تفسیر وارونه از مستقلها و ژلهایها
از همان ابتدا مشخص بود که اکثریت نمایندگانی که منتسب به طیف «مستقلین» هستند و همچنین ژلهایها ـ نمایندگانی که بین این فراکسیون و آن فراکسیون در رفت و آمد خواهند بود ـ جانب لاریجانی را میگیرند. این جانبداری البته نه به دلیل جاذبه سیاسی لاریجانی بلکه به دلیل تشتت آراء اردوگاه اصلاحطلبی در مورد ریاست عارف بود. از سوی دیگر، دو جناح دولت و اصولگرایان از برخی جهات دست بالایی را در تغییر دادن نگاه نیروهای میانه به سوی خود داشتند و با توجه به ترکیب نزدیک نیروها به یکدیگر و بیثباتی و یا حداقل ناشناخته بودن مواضع افراد، پذیرش ریسک برای ورود به رقابت جهت کسب کرسی ریاست عاقلانه نبود و با از دست دادن این کرسی، اردوگاه اصلاحطلبان دچار عوارض سویی خواهند شد.
اثرات روانی ـ سیاسی رئیس نشدن عارف
شکست ناشی از کسب کرسی ریاست، میتواند بخشی از دستاوردهای عینی و روانی سیاسی 7 اسفند و 10 اردیبهشت را از میان ببرد و روحیه مضاعفی را در اردوگاه جناح مقابل ایجاد کند. از همه مهمتر با توجه به ادبیات حزبی و سیاسی اصولگرایان، میتوان اینگونه برآورد کرد که در نگاه آنها مظهر برنده شدن در انتخابات، در ریاست مجلس متجلی خواهد شد؛ در نهایت، اتفاق افتاده در جهت اثبات ادعای آنان استوار خواهد شد. این امکان نیز دور از دسترس نیست که تشتت و پراکندگی نزد اصلاحطلبان رخ دهد و آنان را به خطر انشعاب درون گروهی نزدیک کند و رهبری فراکسیون آنان را که تا قبل از انتخاب کرسی ریاست از هیبت خاصی برخوردار بود، تضعیف کند. این کار اثر روانی بدی بر جامعه نیز خواهد گذاشت و برای آغاز فعالیت مجلس مفید نخواهد بود.
در انتخابات ریاستجمهوری 92 بدون هیچ محاسبه سیاسی، اعتدالیون و شخص حسن روحانی مدیون اردوگاه اصلاحطلبی و ایثار سیاسی عارف شدند. اما در اینجا کار سرشت دیگری پیدا کرد؛ رسیدن نامزد اصولگرایان به کرسی ریاست، بدون منت و همراهی اصلاحطلبان صورت گرفت و آنان را از موقعیت مدیونی اصلاحطلبان خارج کرد. این خطر نیز وجود دارد که اتحاد و وفاق دوبارهای میان جریان تندرو با میانهروهای اصولگرا ایجاد شود. اتحادی که در حال حاضر و طی چند سال گذشته به شکاف انجامیده بود و این شکاف بدون تردید، تمامی دستاوردهای سیاسی آن شریان خونی به رگهای جریان اصلاحطلبی ایران تا قبل از این رویداد تلخ بود.
پيمان نانوشته لاريجاني ـ روحاني
تداوم ریاست لاریجانی بر پارلمان دهم البته میتواند منشأ اثرات خیر برای بازی باشد که قرار است سال آینده در انتخابات ریاست جمهوری نمایش داده شود. در نگاه «بلومبرگ » به انتخابات ریاست مجلس هم همين تحليل ديده ميشود: «لاریجانی مردی است که راه را برای پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 96 هموار می کند.» بلومبرگ در گزارش تحلیلی خود آورده که، «علی لاریجانی، از قانون گذاران با نفوذ که از حامیان توافق هسته ای با قدرت های جهان بود، برای بار سوم به ریاست مجلس ایران رسید، و در جایگاهی تاثیرگذار قرار گرفت تا چنان که به نظر می رسد به روحانی در جذب سرمایه گذاری کمک کند.» اين رسانه آلماني زبان در تحليلي به تداوم رياست لاريجاني در پارلمان دهم پرداخته و نوشته است: «لاریجانی، اصولگرای عملگرایی که به روحانی کمک کرد با وجود مجلسی متخاصم برابر توافق هسته ای، آن را به سرانجام برساند، او با کسب 173 رای از 281 رای توانست جایگاه خود در ریاست مجلس را حفظ کند. تنها رقیب لاریجانی، محمدرضا عارف، 103 رای به دست آورد.
به گفته یک تحلیلگر ارشد حوزه ایران، انتخاب مجدد لاریجانی میتواند با همراهی با دولت روحانی رشد اقتصادی ایران را با ورود میلیاردها دلار سرمایه گذاری خارجی به شدت بالا ببرد، و از سوی دیگر زمینه را برای انتخاب مجدد روحانی در دور بعدی ریاست جمهوری فراهم کند. وی گفته که: «او رابطه کاری خوبی با رئیس جمهور دارد، و حمایت بی اندازه ای از توافق هسته ای داشت. او فرصت بهتری برای کمک به دولت در ایجاد اجماع نظر میان طیف ها و لابی های مختلف دارد.» در ادامه گزارش آمده که، «مجلس اخیر که روز شنبه آغاز به کار کرد، میانه رو ترین مجلس از سال 2008 است که لاریجانی به ریاست آن رسید. ائتلافی از اصطلاح طلبان طرفدار روحانی و عملگرا ها به ناکام ماندن تندروهای منتقد توافق هسته ای در کسب کرسی مجلس در انتخابات 26 فوریه کمک شایانی کرد.»
در پیدا و پنهان سیاست انتخاب لاریجانی یک مسئله را نباید مفغول داشت؛ حمایتهای حسن روحانی (دولتیها) از ریاست لاریجانی اگر چه در کوتاه مدت شاید مورد غضب اردوگاه اصلاحطلبی قرار گیرد، اما سال آینده و با حمایت آقای رئیس پارلمان دهم، خواب آشفته اصولگرایان را آشفتهتر سازد. آن زمان است که اصولگرایان از خواب غفلت بیدار میشوند و با انتخاب دوباره روحانی، این فهم را خواهند داشت که امروز اچیزی را برداشت می کنند که دیروز کاشتهاند.