۱
۰
خرده نقدهای «عصر تعادل» به عملکرد صدا و سیما

جام جم در بحران مدیریت و ریزش مخاطب

تاریخ انتشار
دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۱۰
جام جم در بحران مدیریت و ریزش مخاطب
عصر تعادل - رفتن ناگهانی  محمد سر افراز از ساختمان جام جم خبری بود که همه را متعجب کرد، به خصوص اینکه علت این استعفا "دیسک کمر" وی اعلام شد. او تنها 18 ماه بر صندلی ریاست سازمان صدا و سیما تکیه زد و هنوز نامش آشنای همه نشده بود که رفت چندان که در سی و دو سال گذشته این امر بی سابقه است که رئیسی به جام جم بیاید و اینقدر زود ساختمان شیشه ای را ترک کند.
در مورد رفتن او از جام جم حرف و حدیث های فراوانی هست که هر کدامش به نوعی خبر از نا کار آمدی مدیریت وی می دهند. مهمترین این روایات ،جریانی است که او با بر هم زدن ساختار قدرت در جام جم علیه خود به راه انداخت، این اختلافات چنان روشن بود که حواشی اش در مراسم تودیع عسگری- رئیس جدید سازمان- نیز ادامه داشت، پور محمدی که در نوک پیکان مخالفان او قرار داشت در سخنرانی اش عملا با جملاتی دو پهلو سر افراز را به واکنش وادار کرد: نفهمیدیم آقای پور محمدی از ما تعریف کرد یا تخریبمان کرد!...
داستان این عزل و نصب یا آن طور که گفته شده استعفا، زمانی قابل توجه می شود که بر روی عملکرد صدا و سیما متمرکز شویم؛ رسانه ی ملی در سال های اخیر رو به ضعف نهاده و شاهد ماجرا چیزی نیست مگر آمار و ارقام مخاطبانی که هر روز کمتر می شوند، امروز دیگر تنها رقیب این سازمان شبکه های ماهواره ای نیستند بلکه  حالا دیگر رقیب اصلی همان کابل نحیفی است که ته اقیانوس خوابیده و به فراخور حال دوران یا لنگر زخمی اش می کرد یا کوسه ها! با معرفی نسل جدید گوشی های تلفن همراه و همینطور همه گیر شدن شبکه های اجتماعی مجازی دیگر تنها منبع سرگرمی، تلویزیون ها نیستند. حالا جدا از اینکه محصولات سرگرمی ساز با چند کلیک در دسترس اند هر کس می تواند همانجا که نشسته صاحب رسانه ای باشد و به اصطلاح کانال بزند و اگر خلاق و کار بلد باشد مخاطبش را هم داشته باشد، یا اگر خیلی هم اهل تکنولوژی نباشد از سوپری محل سریال هایی بخرد که در همین مملکت ساخته می شوند اما با کیفیت تر از محصولات رسانه ی ملی اند و سازندگانش خود را مجبور نکرده اند تا از زیر تیغ ممیزی بهانه گیر صدا و سیما عبور کنند. این در حالی است که نبود قانون حق مولف یا کپی رایت در کشورمان باعث می شود این پدیده ها با سرعت بیشتری کسادی تلویزیون را به بار آورند، تلویزیونی که بخشی از رونقش را مدیون همین بی قانونی بود و بابت مسابقات ورزشی و فیلم هایی که پخش میکرد ریالی را هم به کسی پرداخت نمی کرد! اگر بشود همه ی این عوامل را هم نادیده گرفت نمی توان از نقشی که ممیزی محتوایی و جهت گیری های یک سویه سیاسی سازمان در ریزش مخاطبان دارد، چشم پوشی کرد. این رویکرد انتقادی در برنامه های سیما به دولت در سال های اخیر بی سابقه بوده است، به عنوان مثال در روزهای بعد از امضای برجام اگر بیننده اتفاقی برنامه های تحلیلی شبکه خبر بودید و از وسط برنامه آن را دنبال می کردید تصور می کردید همین که خوابیدید خدای ناکرده رژیم دیگری روی کار آمده و یا گوینده دارد در مورد سیاست های رژیم سابق متنی تند  و غرّا را می خواند، انگار نه انگار این همان دولتی است که سال گذشته با حماسه سازی ملت از آزمون انتخابات ریاست جمهوری پا به عرصه گذاشته است، همان ملتی که اگر چه همواره حماسه ساز بوده اند و با حضور خود مهر تاییدی بر سیاست های نظام زده اما در همین رسانه ی ملی کمترین سهم را هم از نظر توجه به ذائقه اش نمی برد. نمونه ی اخیر توهین مجری برنامه ی اکسیر در شبکه سه و مسکوت ماندن برخورد سازندگان آن- علی رغم موج گسترده ی انتقادات مردمی- یکی از نزدیکترین موارد برای یاد آوری بسته بودن فضای صدا و سیما است، گویی آنچه که به عنوان برنامه از رسانه ملی پخش می شود منتی است که بر سر مردم گذاشته می شود و انگار نه انگار بخش عظیمی از بودجه ی سازمان صدا و سیما از بیت المال و آبونمان قبض های برق همین مردم تامین می شود. با تمام این توصیفات سوال اینجاست که حرکت ظاهرا چشم بسته ی  سازمان صدا و سیما تا کجا می تواند ادامه پیدا کند؟ آیا ریزش مخاطبان این رسانه خسرانی ملی را به بار نمی آورد؟ جای خالی نبود تلویزیونی ملی که با توجه به ذائقه و نیاز مردم و بر طبق فرهنگ ایرانی اسلامی تولید محتوا کند را چه چیزی قرار است بگیرد؟ بی شک آنچه که خود را جایگزین خواهد کرد ضرر بیشتری برای نظام خواهد داشت و خود این ریزش مخاطب آغاز خسران است. 
کد مطلب : ۷۶۱۱۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

نظرات شما
نوشا
۱۳۹۵/۰۳/۰۴ ۰۸:۵۸
مطلب به شدت جانبه دارانه است
کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.